گفتگو بین شکنجهگر و قربانی میتواند در مکان و زمانی صورت بگیرد که عامل آزار، مسئولیت جنایتها و مجازات تعیین شده برای خود را پذیرفته باشد: « تنها در این صورت است که جان بهدر بردگان و جامعه میتوانند از گفتگو در جهت ترمیم خود بهره مند شوند، نه آنجا که تحمیق و سرکوب همچنان ادامه دارد.
شکنجه در کنوانسیونهای سازمان ملل و قانون اساسی بسیاری کشورها محکوم و ممنوع است و کرامت انسان دستکم در اسناد، تعرضناپذیر تلقی میشود. اما در بازار واقعیات، شکنجه و شکنجهگر کالای کمیابی نیست.
شکنجه متهمان و زندانیان سیاسی در پیمانهای سازمان ملل و قوانین پایهای غالب کشورها، مستقل از جرم و اتهام افراد، محکوم و مذموم شمرده میشود. با این همه محافل حقوق بشری بیش از پیش از اعمال شکنجه در کشورهای مختلف خبر میدهند.
در عین حال مقالات روانشناسانه در زمینه شخصیت شکنجهگران، مهارتهای آنان در انواع شکنجه و همچنین اثرات ماندگار شکنجه اندک هستند. بسیاری افراد ویژگیهایی مانند سادیسم یا میل به خشونت و تخریب را به شکنجهگران منتسب میکنند اما تجربه تحقیقی «میلگرام» در مقابل این نظر قرار دارد.
تجربه میلگرام نشان میدهد که قابلیت آزار دادن دیگری را نه با روانشناسی فردی بلکه با عوامل ناشی از شرایط اجتماعی و سیستم سیاسی باید توضیح داد.
تحقیق تئودور آدورنو در سال ۱۹۵۰ میلادی نیز روشن میسازد که تربیت اجتماعی سیاسی انسانها با شکلدهی به کنش و واکنش فرد در خانواده آغاز میشود. آدورنو سه مرحله را در تکوین شکنجهگری و تربیت اجتماعی سیاسی عامل شکنجه بر میشمرد.
مرحله تربیت اجتماعی پنهان
آدورنو معتقد است که اطاعت یکی از پیششرط های اعمال شکنجه است. او میگوید که شکنجهگر در مرحله آغازین رفتارهایی را تمرین میکند که تامینکننده این زمینه است. این رفتارها بطور خلاصه به این قرارند:تسلیم محض در مقابل مقام مافوق تنبیهات شدید بدنی و انکار احساسات خود عدم تحمل نقطه نظرهایی که در اقلیت هستند انطباق شدید با موازین گروهی
تمایل به حذف احساسات شخصی در مناسبات انسانی
مرحله تربیت اجتماعی آشکار
در این مرحله سرخوردگی و کینه به سوی دشمنان و گروههای اقلیت سوق داده میشود. رژیمهای اقتدارگرا رفتار خشونتآمیز را به صورتی هدفمند به سمت مخالفان و دگراندیشان از هر نوع هدایت میکنند. به این ترتیب کسی که به اندازه کافی «دشمنان» نمادین در ذهن خود دارد، آمادگی بیشتری برای شکنجهگر شدن دارد.
مرحله تربیت اجتماعی حرفهای
این چیزی است که در سازمان سرکوب کشورها و در دستگاه قضایی، پلیس و ارتش روی میدهد. در این نهادها شکنجهگر میآموزد که به فرمان مقامات به «دشمنان» آزار برساند. در این جا بین ساختار شخصیتی آماده اجرای شکنجه و قدرت سیاسی سرکوبگر و فرماندهنده، هماهنگی و تناسب برقرار میشود. شکنجه امری ضروری و اداری تلقی میشود که ساختاری دفاعی در برابر عذاب وجدان احتمالی شکنجهگر ایجاد میکند. ثابت شده که اکثر شکنجهگران دچار بیماری روانی نیستند و رفتارهایشان نه عکسالعملی بلکه ناشی از اعتقاد درونی بوده است.
فرآیند شکنجهگری
دکتر نورایمان قهاری، روانشناس و پژوهشگر آسیبهای ناشی از شکنجه میگوید که از نظر انسانی هیچ توجیهی برای شکنجه نیست، اما سیستمی که به شکنجه متوسل میشود و شکنجهگر را میسازد، حق مطلقی برای خود در نابودی حریف با اتکاء به ایدئولوژی برتر یا تقدس یک نظام میبیند: «اولین قدم در راه اعمال شکنجه آن است که انسان خود را از نظر روانی از فردی که مورد آزار قرار میگیرد، منفک کند. برای این گسست لازم است که طرف مقابل مادون انسان دیده شود. تحقیری که شکنجهگر با فاصله گرفتن روانی از قربانی خود بهعنوان موجود پستتر شروع میکند، به سیستم دفاعی او اجازه میدهد که در روز شکنجه کند و در شب دست نوازش بر سر و گوش خانواده و دوستان خود بکشد.»
این شاید همان مکانیسمی باشد که فردی چون رکنالدین مختاری در دستگاه امنیتی قضایی رضا شاه را به شکارچی مخالفان سیاسی و تزریق آمپول هوا به آنها تبدیل میکند. آهنگسازی که هنوز پیش درآمدهای ساخته او در کتابهای ردیف سازی ایران تدریس میشود. کسی که شبها سر به نغمه موسیقی فرو میآورد، روزها با یک امضاء سر مخالفان حکومتی را به باد میداد. اما آیا مامور بودن شکنجهگر میتواند به معذوریت و بیگناهی او تعبیر شود؟
جلاد و قربانی، آشتی یا انتقام
بخشش و فراموشی راهی است که پارهای قربانیان شکنجه برای پالایش درونی خود انتخاب میکنند. در فیلم «مرگ و دوشیزه» ساخته رومن پولانسکی، زنی که در جوانی و در زندان بارها مورد تجاوز بازجوی خود قرار گرفته، او را به تصادف از روی صدایش شناسایی میکند. زن در فراز و فرودی انسانی و پر رنج، جلاد را به حال خود وا مینهد و او را میبخشد. شاید از آن رو که دیگر جلاد در شرایط فرادستی نیست.
نورایمان قهاری میگوید که بخشش و فراموشی یا برعکس آن، امری شخصی است و هرکس باید خود در این باره تصمیم بگیرد. او در ادامه تاکید میکند:« نبخشیدن و فراموش نکردن به معنای انتقامجویی نیست. این بهمعنای آن است که قربانی سیستم سرکوبگر را نمیبخشد و خواهان پاسخگویی کسانی است که او را با اقداماتی سیستماتیک و هدفمند تا مرز نیستی بردهاند.»
آیا بخشش و شفقت را میتوان به شکنجهشدگان به عنوان یک فضیلت توصیه کرد؟ آیا گفتوگو بین شکنجهگر و شکنجه شده میتواند مفید و سازنده باشد و به پیششرطی نیاز ندارد؟
چارلز گریسولد، استاد اخلاق و فلسفه سیاسی در بوستون در باب بخشایش به مثابه کشف و شهودی فلسفی آورده که شکنجهگر و سرکوبگر در صورتی حق دارد طلب بخشش کند که بدون قلب یا کتمان حقیقت، بر انسانیت مشترک خود و قربانی تاکید ورزد و به او نشان دهد که همه هویت او در اعمال جنایتکارانه خلاصه نمیشود:« این تاکید بر انسانیت مشترک از جمله خطاپذیری بشر به قربانی مجالی برای تفاهم و همدلی میدهد.»
دیالوگ با شکنجهگر
اسقف توتو، فعال صلح و یکی از رهبران جنبش مبارزه با نژادپرستی در آفریقای جنوبی پس از فروپاشی نظام آپارتاید در این کشور کمیتهای به نام حقیقت و سازش تاسیس کرد که هدف آن بررسی جنایات سیستم پیشین، معرفی عاملان سرکوب مردم و در نهایت بخشش آنها در صورت اعتراف به خطاهایشان است. اسقف توتو در این مسیر به گردانندگی برنامههای تلویزیونی پرداخت و «ماموران معذور» را در برابر قربانیان سرکوبگری آپارتاید نشاند.
نورایمان قهاری میگوید: « مادامیکه سیستمی بنا نشده که از حقوق پایمال شده شکنجهشدگان حمایت کند، مادامیکه شکنجهگران به تحریف تاریخ و آنچه کردهاند ادامه میدهند و رسانهها در خدمت آنها هستند، مادامیکه سیستمی درکار نیست تا به درمان جان بهدر بردگان و بازماندگان سرکوبهای سیاسی بپردازد، این گفتوگو میتواند حتی زیانهای روحی داشته باشد زیرا کفه ترازو نامیزان است.»
این روانشناس و پژوهشگر تاکید میکند که روبرویی و گفتگو بین شکنجهگر و قربانی میتواند در مکان و زمانی صورت بگیرد که عامل آزار، مسئولیت جنایتها و مجازات تعیین شده برای خود را پذیرفته باشد: « تنها در این صورت است که جان بهدر بردگان و جامعه میتوانند از گفتگو در جهت ترمیم خود بهره مند شوند، نه آنجا که تحمیق و سرکوب همچنان ادامه دارد.»
هاینریش بل، نویسنده آلمانی در مقدمه یکی از رمانهای خود مینویسد: « جنگ همچنان تا زمانی که یک قطره خون از بازماندگان آن بچکد ادامه دارد.» آیا این تعبیر را برای آلام شکنجهدیدگان نیز میتوان به کار برد؟
مهین دخت مصباح
تحریریه: شهرام اسلامی
اقدام مو زیا نه بی بی سی در برگزاری چنین نشستهایی تحت عنوا ین دمو کرا تیک ویا …. یکنوع تحقیر و لجن مال کردن عنصر مبارزه است و متا سفا نه بعضی عنا صر وا ما نده از مبارزات مرد می هم به این دلقک با زیها دا من میزنند .
لایکلایک